ما برای آشنائی دانشجويان محترم به مسائل علم اصول كلياتی ذكر میكنيم
ولی از ترتيبی كه اصولين دارند پيروی نمیكنيم ، بلكه ترتيب نوی كه خود
آن را بهتر میدانيم به مطالب میدهيم .
قبلا گفتيم كه علم اصول علم دستوری است ، يعنی روش و راه استنباط صحيح
احكام را از منابع اصلی به ما میآموزد . عليهذا مسائل علم اصول همه مربوط
است به منابع چهارگانهای كه در درس دوم شرح داديم . از اينرو مسائل علم
اصول يا مربوط است به كتاب و يا به سنت ( و يا به هر دو ) و يا به
اجماع و يا به عقل .
اكنون میگوئيم احيانا ممكن است در مواردی بر بخوريم به اينكه از
هيچيك از منابع چهارگانه نتوانيم حكم اسلامی را استنباط كنيم ، يعنی راه
استنباط بر ما مسدود باشد . در اين موارد شارع اسلام
سكوت نكرده است و يك سلسله قواعد و وظائف عملی كه از آنها به " حكم
ظاهری " میتوانيم تعبير كنيم ، برای ما مقرر كرده است . به دست آوردن
وظيفه عملی ظاهری پس از مأيوس شدن از استنباط حكم واقعی نيز خود
نيازمند به اين است كه ما راه و روش و دستور استفاده از آن قواعد را
بياموزيم .
عليهذا علم اصول كه علم دستوری است دو قسمت میشود . يك قسمت آن
عبارت است از دستور استنباط صحيح احكام شرعی واقعی از منابع مربوطه .
قسمت ديگر مربوط است به دستور صحيح استفاده از يك سلسله قواعد عملی در
صورت يأس از استنباط . ما بخش اول را میتوانيم " اصول استنباطيه " و
بخش دوم را " اصول عمليه " بناميم . و نظر به اينكه اصول استنباطيه يا
مربوط است به استنباط از كتاب و يا از سنت و يا اجماع و يا از عقل ،
مسائل اصول استنباطيه منقسم میشود به چهار مبحث . بحث خود را از مبحث
كتاب آغاز میكنيم .
حجيت ظواهر كتاب
در علم اصول مباحث زيادی كه اختصاص به قرآن داشته باشد نداريم .
غالب مباحث مربوط به قرآن ، مشترك است ميان كتاب و سنت . تنها
مبحث اختصاصی قرآن ، مبحث " حجيت ظواهر " است ، يعنی آيا ظاهر قرآن
قطع نظر از اينكه وسيله حديثی تفسير شده باشد حجت است و فقيه میتواند
آنرا مستند قرار دهد يا خير ؟
به نظر عجيب میآيد كه اصوليون چنين مبحثی را طرح
كردهاند . مگر جای ترديد است كه يك فقيه میتواند ظواهر آيات كريمه
قرآن را مورد استناد قرار دهد ؟
اين مبحث را اصوليون شيعه برای رد شبهات گروه اخباريين طرح كردهاند .
اخباريين چنانكه قبلا اشاره شد معتقدند كه احدی غير از معصومين حق رجوع و
استفاده و استنباط از آيات قرآن را ندارد ، و به عبارت ديگر : همواره
استفاده مسلمين از قرآن بايد به صورت غير مستقيم بوده باشد ، يعنی به
وسيله اخبار و روايات وارده از اهل بيت .
اخباريين در اين مدعا به اخباری استناد میكنند كه " تفسير به رأی "
را منع كرده است . اخباريون مدعی هستند كه معنی هر آيهای را از حديث
بايد استفسار كرد ، فرضا ظاهر آيهای بر مطلبی دلالت كند ، ولی حديثی آمده
باشد و بر ضد ظاهر آن آيه باشد ، ما بايد به مقتضای حديث عمل كنيم و
بگوئيم معنی واقعی آيه را ما نمیتوانيم . عليهذا اخبار و احاديث "
مقياس " آيات قرآنيهاند .
ولی اصوليون ثابت میكنند كه استفاده مسلمين از قرآن به صورت مستقيم
است ، معنی تفسير به رأی كه نهی شده اين نيست كه مردم حق ندارند با فكر
و نظر خود معنی قرآن را بفهمند ، بلكه مقصود اين است كه قرآن را بر
اساس ميل و هوای نفس و مغرضانه نبايد تفسير كرد .
اصوليون میگويند خود قرآن تصريح میكند و فرمان میدهد كه مردم در آن "
تدبر " كنند و فكر خود را در معانی بلند قرآن به پرواز در آورند ، پس
مردم حق دارند كه مستقيما معانی آيات قرآنيه را در حدود توانائی به دست
آورند و عمل نمايند . به علاوه در اخبار متواتره
وارد شده كه پيغمبر اكرم و ائمه اطهار از اينكه اخبار و احاديث مجعوله
پيدا شده و به نام آنها شهرت يافته ناليده و رنج بردهاند و برای جلوگيری
از آنها مساله " عرضه بر قرآن " را طرح كردهاند . فرمودهاند كه هر
حديثی كه از ما روايت شده بر قرآن عرضه كنيد اگر ديديد مخالف قرآن است
بدانيد كه ما نگفتهايم ، آن را به ديوار بزنيد .
پس معلوم میشود بر عكس ادعای اخباريين ، احاديث ، معيار و مقياس
قرآن نيستند ، بلكه قرآن معيار و مقياس اخبار و روايات و احاديث است.
ظواهر سنت
درباره حجيت ظواهر سنت ، احدی بحثی ندارد ، ولی در باب سنت كه
مقصود همان اخبار و روايات است كه قول يا فعل يا تقرير پيغمبر يا امام
را بازگو كرده است دو مطلب مهم وجود دارد كه اصوليون درباره آنها بحث
میكنند . يكی حجيت خبر واحد است ، ديگر مسئله تعارض اخبار و روايات
است . از اينرو دو فصل مهم و پر شاخه در علم اصول باز شده يكی به نام "
خبر واحد " و ديگر به نام " تعادل و تراجيح " .
خبر واحد
خبر واحد يعنی روايتی كه از پيغمبر يا امام نقل شده ولی راوی يك نفر
است و يا چند نفرند ولی به مرحله تواتر نرسيده است ، يعنی در مرحلهای
نيست كه موجب يقين بشود . آيا چنين اخباری را
میتوان مبنای استنباط قرار داد يا نه ؟
اصوليون معتقدند كه اگر راوی يا راويان عادل باشند و لااقل اگر اطمينانی
به راستگوئی آنان باشد میتوان روايات آنها را مورد استناد قرار داد .
يكی از ادله اصوليون بر اين مدعا آيه " نبأ " است كه میفرمايد :
« ان جائكم فاسق بنبأ فتبينوا »( 1 ) .
اگر فاسقی خبری به شما داد درباره خبر او تحقيق كنيد و تحقيق نكرده به
آن ترتيب اثر ندهيد .
مفهوم آيه اين است كه اگر فرد عادل و مورد اعتمادی خبری به شما داد
ترتيب اثر بدهيد . پس مفهوم اين آيه دليل بر حجيت خبر واحد است .
تعادل و تراجيح
اما مسئله تعارض اخبار و روايات . بسيار اتفاق میافتد كه در مورد يك
چيز ، اخبار و روايات با يكديگر تعارض دارند و بر ضد يكديگرند . مثلا
آيا در ركعت سوم و چهارم نماز يوميه لازم است تسبيحات اربعه سه بار
گفته شود يا يك نوبت كافی است ؟ از برخی روايات استفاده میشود كه لازم
است سه مرتبه خوانده شود و از يك روايت استفاده میشود كه يك مرتبه
كافی است . يا درباره اينكه فروختن كود آدمی جايز است يا نه ، روايات
مختلف است .
در اينگونه روايات چه بايد كرد ؟ آيا بايد گفت : اذا تعارضا
پاورقی :
. 1 سوره حجرات ، آيه . 6
تساقطا يعنی در اثر تعارض هر دو سقوط میكنند و مانند اين است كه روايتی
نداريم ، يا مخريم كه به هر كدام كه میخواهيم عمل كنيم ، و يا بايد عمل
به احتياط كنيم و هر روايت كه با احتياط مطابقتر است به آن عمل كنيم (
مثلا در مساله تسبيحات اربعه به روايتی عمل كنيم كه میگويد سه نوبت
بخوان ، و در مساله خريد و فروش كود آدمی به آن روايت عمل كنيم كه
میگويد جايز نيست ) و يا راه ديگری در كار است ؟
اصوليون ثابت میكنند كه اولا تا حدی كه ممكن است بايد ميان روايات
مختلف جمع كرد : الجمع مهما امكن اولی من الطرح ( 1 ) . اگر جمع ميان
آنها ممكن نشد بايد ديد يك طرف بر طرف ديگر از يك لحاظ ( مثلا از حيث
اعتبار سند يا از حيث مشهور بودن ميان علماء و يا از حيث مخالف تقيه
بودن و غير اينها ) رجحان دارد يا ندارد . اگر يك طرف رجحان دارد همان
طرف راجح را میگيريم و طرف ديگر را طرح میكنيم ، و اگر از هر حيث
مساوی هستند و رجحانی در كار نيست ، مخيريم كه به هر كدام بخواهيم عمل
كنيم .
در خود اخبار و احاديث دستور رسيده است كه در موقع تعارض اخبار چه
بايد كرد . اخباری كه ما را به طرز حل مشكل تعارض اخبار و روايات
راهنمائی میكند " اخبار علاجيه " ناميده میشوند .
اصوليون نظر خود را درباره تعارض اخبار و روايات به استناد همين
اخبار علاجيه ابراز داشتهاند . اصوليون نام آن باب از اصول را
پاورقی :
. 1 [ جمع ميان روايات مختلف تا آنجا كه ممكن است ، بهتر است از
طرد آنها ] .
كه درباره اين مساله بحث میكند باب " تعادل و تراجيح " نهادهاند .
" تعادل " يعنی تساوی و برابری . " تراجيح " جمع ترجيح است و به
معنی ترجيحات است . يعنی بابی كه در آن باب درباره صورت تساوی و
برابری روايات متعارض ، و درباره صورت نابرابری و راجح بودن بعضی بر
بعضی سخن میگويند .
از آنچه گفتيم معلوم شد كه مساله حجيت ظواهر مربوط است به قرآن مجيد
، و مساله حجيت خبر واحد ومساله تعارض ادله مربوط است به سنت . اكنون
بايد بدانيم كه يك سلسله مسائل در اصول مطرح میشود كه مشترك است ميان
كتاب و سنت . در درس آينده درباره آنها سخن خواهيم گفت .
نظرات شما عزیزان: